از آنجاکه همیشه تاریخ هنر برای انسان جذاب بوده است، تاریخچه موشنگرافیک نیز میتواند جذابیت خاص خودش را داشته باشد. بهطورکلی منظور از Motion graphics یا Motion Design نوعی طراحی گرافیکی است که به حرکت در میآید.
موشنگرافیک نیز درست مانند طراحی گرافیک، یک هنر است. این سبک هنری برای ایجاد ترکیبات متحرک بصری، عناصری را از هنرهای دیگر مانند عکاسی، تصویرگری، تایپوگرافی و موارد دیگر وام میگیرد.
با کمک اجزای طراحی شده یا بهاصطلاح Illustrated Objects، کاراکترها و زمینههای موجود در این فیلمهای گرافیکی، بهگونهای خاص حرکت میکنند، تعامل میکنند و تغییر شکل میدهند تا داستانی را بیان کنند یا یکروند را توضیح دهند.
موشنگرافیک ابزاری است که به طراحان اجازه میدهد تخیلاتشان به دور از محدودیتهای سبک لایواکشن، قابل اجرا باشد. توسعۀ این سبک ویدئویی باعث شده است که استفاده از استعارههای تصویری برای نشان دادن ایدههای جدید آسانتر شود. ایدههایی که به بیننده چشمانداز بینظیری از یک داستان، محصول یا خدمات میدهد.
ما در این مقاله پس از بررسی اهمیت موشنگرافیک، سراغ تاریخچۀ این سبک ویدئویی میرویم و سعی میکنیم با بزرگان این عرصه آشنا شویم. با ما همراه باشید.
آنچه در این مقاله خواهیم خواند:
با دریافت خلاصه ی همین مطلب به صورت فایل پی دی اف، این مقاله را در زمان مناسب تری مطالعه فرمایید.
چرا موشنگرافیک اینقدر مهم شده است؟
آمار نشان میدهد که 85 درصد محتوای ویدئویی در فیسبوک بدون صدا مشاهده میشود. حتی بدون صدا، موشنگرافیک به مخاطبان این امکان را میدهد که اطلاعات را تجسم کرده و پیام را درک کنند. همچنین، امروزه دیگر مردم انتظار دارند متنهای تخصصی را نیز با این نوع ارائهها ببینند.
موشنگرافیکها، به مشتریان بالقوه جایگزین جذابی برای خواندن مقالات خستهکننده و اسلایدهای پاورپوینت هدیه داده است.
موشنگرافیک ایدههای پیچیدۀ علمی و تخصصی را در مدتزمان کوتاهی به ذهن مخاطب منتقل میکند؛ بنابراین، هرکسی از 5 ساله تا 105 ساله، توانایی درک بهتر پیامهای برند شما را در اولین باری که آن را میبیند، خواهد داشت.
ادغام گرافیک با حرکت، این روزها همهجا وجود دارد؛ مهم نیست که مردمک چشمهای شما به کجا میرود. آنها را در تبلیغات دیجیتال، تلویزیون و یا حتی فیلمهای سینمایی مورد علاقۀ خود، پیدا خواهید کرد.

تاریخچه موشنگرافیک
تاریخچه موشنگرافیک به زمانی بسیار قبلتر از توسعۀ Adobe After Effects بازمیگردد. اصطلاح «گرافیک حرکتی» برای اولینبار توسط انیماتور معروف «جان ویتنی» استفاده شد. او در سال 1960 برای ایجاد سکانسهای آغازین فیلمهای متحرک و تلویزیونی، شرکت Motion Graphics را تأسیس کرد.
بااینحال، تاریخچه موشنگرافیک بازهم به عقبتر بازمیگردد. زمانی قبل از توسعۀ رسانههای الکترونیکی… زمانی در حدود سال 1800 وقتی که flipbook تولید شدند.
پیشازاین نیز گفتیم که موشنگرافیک، هر نوع گرافیکی است که از تکنولوژی برای ایجاد توهم حرکت، تغییر شکل یا چرخش بهمنظور داستانگویی تصویری و صوتی استفاده میکند. اما این سبک ویدئویی پرطرفدار، چگونه به حالت امروزی خود رسید؟
شروع موشنگرافیک
در سالهایی حوالی 1800 میلادی، دستگاههای اولیۀ انیمیشن توسعه داده شدهاند. یکی از ابتداییترین ابزارهای انیمیشن در آن دوران، کتابهای ورقزدنی بودند که برای تولید حرکت از نقاشیهای پیدرپی وام میگرفتند.
اما توسعۀ انیمیشن به معنای امروزی آن، تا شروع فیلمبرداری توسط بشر، واقعاً موفقیتآمیز نبود. اعتبار اولین اختراع موشنگرافیک و انیمیشن را نمیتوان به طور خاص به یک شخص اختصاص داد. زیرا در آغاز کار انواع مختلفی از پروژههای انیمیشنی تولید میشد.
آثار «مارسل دوشان»، «والتر روتمن» و« فرناند لاگر»، همگی فیلمهای متحرک تجربی بودند که در تکنیکهای تدوین حرفی برای گفتن داشتند. اگرچه در تاریخچه موشنگرافیک عنوانی برای مخترع وجود ندارد، اما افراد زیادی بودند که از پیشگامان این رشته محسوب میشوند. مانند «سائول باس»، «پابلو فرو» و «جان ویتنی»

اشخاص مهم در توسعۀ موشنگرافیک
مارسل دوشام (Marcel Duchamp) (1868-1968)
مارسل دوشام تأثیر بسزایی در هنر قرن 20 و 21 داشته است. او را معمولاً به همراه «پابلو پیکاسو» و «هنری ماتیس» بهعنوان یکی از سه هنرمندی که موجب تحولات انقلابی در هنر شدند نام میبرند. در سال 1926، دوشام همراه با «من ری» و «مارک آلگرات»، یک فیلم تجربی به نام Anemic Cinema فیلمبرداری کرد.
به عنوان بخشی از کارهای انیمیشنی دوشامپ، میتوان Rotoreliefs را نام برد که با کمک نقاشیهای متحرک گردان ساخته شد. این اثر بر روی دایرههای مقوایی مسطح نقاشی شده بود و روی یک صفحه گرامافون چرخانده و فیلمبرداری میشد. وقتی دیسکها میچرخیدند، به نظر میرسید 3 بعدی هستند.
والتر روتمن (Walter Ruttman) (1887-1941)
روتمن یک کارگردان فیلم آلمانیتبار بود که عمدتاً در زمینۀ فیلمهای تجربی کار میکرد. او فعالیت سینمایی خود را از اوایل دهۀ 1920 آغاز کرد. در ابتدا فیلم انتزاعی Lichtspiel: Opus I (1921) را ساخت که اولین فیلم انتزاعی اکران عمومی بود. سپس نوبت به Opus II (1923) رسید که بازهم اثر نسبتاً موفقی به شمار میرفت.
این فیلمها تجربههایی در اشکال جدید فیلم بودند. نحوۀ ساخت این آثار به این صورت بود که اشکالی برجسته با رنگهای مختلف، از عقب و جلو، داخل و بیرون لنز دوربین رد میشدند. انیمیشنها با روغن روی صفحات شیشهای رنگآمیزی شده بودند تا رنگ مرطوب به راحتی پاک شود و قابلیت اصلاح وجود داشته باشد.
فرناند لجر (Fernand Leger) (1881-1955)
فرناند لجر نقاش، مجسمهساز و فیلمساز فرانسوی بود که به عنوان یکی از پیشگامان هنر پاپ (Pop Art) شناخته میشود. در سال 1924، لجر با همکاری فیلمبردارش «دادلی مورفی» فیلم نمادین و آیندهنگرانۀ Le Ballet Mecanique را کارگردانی کرد.
این اثر شامل یک سری تصاویر از لبها و دندانهای زنان، عکسهای نزدیک از اشیای معمولی و تصاویر تکراری از فعالیتهای انسان و دستگاههای ریتمیک بود. این فیلم یکی از شاهکارهای فیلمسازی تجربی اولیه محسوب میشود.
سائول باس (Saul Bass) (1920-1996)
سائول باس نام بسیار بزرگی در تاریخچه موشن گرافیک است. او در توسعۀ سکانسهای آغازین فیلمهای سینمایی پیشگام اصلی است. اگرچه او به عنوان طراح گرافیک آثاری بهیادماندنی دارد؛ اما در اصل آثار او در ساخت تیتراژ فیلم و طراحی پوستر باعث برجسته شدن وی شد.
طراحیهای او اگرچه ساده بود، اما به طور موثری روح فیلمها را در بر میگرفت. برخی از سکانسهای آغازین ساخته شده توسط او عبارتاند از: مرد با بازوی طلایی (1955)، روانی (1960)، رفقای خوب (1990) و کازینو (1995).
جان ویتنی (John Whitney) (1917-1995)
جان ویتنی را یکی از پدران انیمیشن رایانهای می دانند. در سال 1960، وی برای تولید سکانسهای آغازین خود، یکی از اولین کسانی بود که اصطلاح موشنگرافیک را به کار برد. یکی از مشهورترین کارهای او انیمیشن آغازین فیلم «سرگیجه» اثر «آلفرد هیچکاک» بود که در سال 1958 با همکاری سائول باس ساخته شد. این سکانس دارای گرافیکهای چرخان از کوچک به بزرگ بود و توجه زیادی را به خود جلب کرد.
استن براخاج (Stan Brakhage) (1933-2003)
استن براخاج یکی از مهمترین چهرههای فیلم تجربی قرن بیستم محسوب میشود. او انواع مختلف قالبهای ویدئویی را کاوش کرد و مجموعهای متنوع را برای خود ایجاد کرد. برخی از رویکردها و تکنیکهای وی شامل دوربین روی دست، نقاشی مستقیم بر روی سلولوئید، کات سریع، ویرایش درون دوربین، خراش روی فیلم، کلاژ و استفاده از نوردهیهای متعدد بود. اگر به دنبال نمونهکار میگردید، میتوانید تیتراژ فیلم مطرح Se7en (1995) ببینید.
پابلو فرو (Pablo Ferro) (1935-2018)
پابلو فرو، طراح گرافیک و طراح تیتراژ آمریکایی است. او با کسب بیش از 70 جایزۀ ملی و بینالمللی، کارهای زیادی را از خود در فیلمهای محبوب هالیوودی به جای گذاشته است. آثار او را میتوان در فیلمهای مطرحی مانند «فیلادلفیا»، «Beetlejuice»، «مردان سیاهپوش» و «A Clockwork Orange» مشاهده کرد. تیتراژها و سکانسهای او در 12 فیلم برندۀ اسکار ظاهر شدهاند.
نورمن مک لارن (Norman McLaren) (1914-1987)
به عنوان یک انیماتور و فیلمساز، نورمن مک لارن در تعدادی از زمینههای انیمیشن و فیلمسازی پیشگام بوده است. او تکنیکهای زیادی مانند انیمیشن روی فیلم، موسیقی بصری، فیلم انتزاعی، پیکسلسازی و صدای گرافیکی را توسعه داده است. وی چندین روش پیشگامانه را برای ترکیب و همگامسازی انیمیشن با موسیقی ایجاد کرد.
کایل کوپر (Kyle Cooper) (1962)
کایل کوپر، یکی از استادان بزرگ معاصر در صنعت گرافیک متحرک است. تخصص این طراح آمریکایی در توالی عناوین فیلم در تیتراژ است. وی زیر نظر استاد بزرگ گرافیک، «پائول راند» در دانشگاه ییل تحصیل کرد و کارهای او در زمینۀ تیتراژ اغلب با سائول باس مقایسه میشود.
شما میتوانید کارهای او را در فیلمهای معروفی مانند سه گانۀ «مرد عنکبوتی» (2002 ، 2004 ، 2007)، «شرلوک هولمز» (2009) و در سریالهای تلویزیونی محبوبی از جمله «مردگان متحرک» (2010) و «داستان ترسناک آمریکایی» (2011) مشاهده کنید

نگاهی به صنعت موشن گرافیک
پس از آشنایی با تاریخچه موشنگرافیک، بد نیست نگاهی به صنعت آن نیز داشته باشیم. بدون شک میتوان گفت گرافیک متحرک یکی از متداولترین و پرطرفدارترین سبکهای هنری قرن 21 است. امروزه یک طراح موشنگرافیک، معمولاً در حوزۀ طراحی گرافیک سنتی آموزش دیده یا از زمینههای فیلم و انیمیشن آمده است.
با پیشرفت تکنولوژی، صنعت موشنگرافیک به طور مداوم در حال پیشرفت است. قبل از دسترسی گستردۀ مردم به رایانه، این سبک ویدئویی گران و وقتگیر بود. با افزایش در دسترس بودن نرمافزارهای گرافیکی کاربرپسند، این موضوع دیگر صادق نیست. تغییر کرده است.
یکی از اصلیترین برنامههای مورداستفاده طراحان گرافیک حرکتی، Adobe After Effects است. این نرمافزار به کاربران اجازه میدهد در بستر زمان طرحهایی را ایجاد و اصلاح کنند. Adobe Flash نیز به طور گسترده برای ایجاد موشنگرافیک فضای وب استفاده میشود.
برنامههای نرمافزاری سهبعدی، مانند Maxon Cinema 4D هم دارای ابزارهای گرافیک متحرک جالبی هستند که با افترافکت و فتوشاپ بهخوبی کار میکند. با پیشرفت در فناوری، به ویژه اینترنت، صنعت موشنگرافیک به طرز چشمگیری در حال تغییر است. آنچه مشخص است، این است که نیاز کسبوکارها به این سبک ویدئو، به شکل روزافزونی در حال افزایش است.
روانشناسی استفاده از موشنگرافیک در طراحی UX
آیا تابهحال به این فکر کردهاید که انیمیشن چگونه میتواند بر ذهن، خلقوخو و نگرش کاربران دیجیتال نسبت به یک برند تأثیر بگذارد؟ ما انسانها به طور ذاتی و از زمان پیدایشمان روی کرۀ زمین، به آنچه میبینیم مجذوب میشویم و مهمترین اخطارها و هشدارها را نیز از طریق حس بینایی دریافت میکنیم. ما در طول زندگی 80 درصد اطلاعات را بهصورت بصری درک میکنیم و معمولاً به آنچه میبینیم اعتماد داریم. با توجه به این موارد، قدرت و تأثیر انیمیشن و موشنگرافیک بر تجربه کاربری قابل انکار نیست.
امروزه، طراحان از موشنگرافیک فقط برای سرگرمی کاربران دیجیتال استفاده نمیکنند. انیمیشن ابزار قدرتمندی برای متعادل کردن و تلطیف تجربه کاربری و مدیریت بحران درون اپلیکیشنها و سایتهاست. استفاده از موشنگرافیک میتواند خستگیها و ناهنجاریهای طراحی UX را برطرف کند و درعینحال باعث تعامل کاربری بیشتر شود.
یک ابزار مدیریت بحران برای از بین بردن تجربه منفی کاربر
آیا تابهحال در مورد مدیریت بحران درون برنامهای چیزی شنیدهاید؟ بدیهی است که هیچچیز کاملی در جهان وجود ندارد. بنابراین، احتمالاً برخی از محصولات دیجیتال برند شما مانند اپلیکیشن یا وبسایت نیز ممکن است نقصهایی داشته باشند. اگر کاربر با برخی مشکلات یا اشکالات فنی مواجه شود، طبیعتاً احساس ناراحتی، ناامیدی و حتی دلسردی میکند. این همان چیزیست که ما از آن بهعنوان یک موقعیت بحرانی در یک تجربه کاربری نام میبریم.
خوشبختانه، راههای زیادی برای تسکین درد کاربر و ازبینبردن ناراحتی او وجود دارد: تصاویر دیجیتال درون برنامهای، متون خندهدار که از کاربر درخواست بخشش میکنند و… بااینحال، یک روش دیگر وجود دارد که احتمالاً کاربردیترین آنهاست: انیمیشن.
قدرت انیمیشن در تغییر توجه کاربر از یک مشکل به سرگرمی یا پیشنهاد یک گزینه جایگزین، بههیچوجه قابلانکار نیست. موشنگرافیک میتواند تجربه منفی کاربر را به یک ماجراجویی هیجانانگیز تبدیل کند و فرصتی عالی برای بیان خلاقیت برند شما فراهم کند.
انواع مختلفی از انیمیشنهای درون برنامهای وجود دارد که شما میتوانید از آنها استفاده کنید. انیمیشنهایی با موضوعاتِ تغییر عملکرد، پیشرفت، بارگیری، تعاملات ناوبری، اعلانهای متحرک، منوهای کشویی و دیگر نکات مختلف بصری.
این موشنها اگر به طور مؤثر در سایت یا اپلیکیشن اعمال شوند، میتوانند به شما در کاهش دلسردی کاربر کمک کنند. همچنین میتوانند «بار شناختی» تجربه کاربری شما را افزایش دهند.
منظور از بار شناختی در طراحی UX، قدرت پردازش ذهنی موردنیاز برای استفاده از یک محصول است. اگر حجم اطلاعاتی که باید پردازش شود، از توانایی کاربر برای مدیریت آن بیشتر باشد، قابلیت استفاده محصول آسیب میبیند و ما آن را «بار مازاد شناختی» مینامیم.
موشنگرافیک میتواند با هدایت تمرکز کاربر به سمت اطلاعات کلیدی، بار شناختی را به حداقل برساند. همچنین جزئیات مهم را در یک محتوای متنی برجسته کند و انگیزۀ انجام اقدامات لازم برای حرکت به مرحله بعدی باشد.
برای توضیح نحوه پیمایش یک برنامه یا اطلاعرسانی در مورد تکمیل عملکرد، میتوانید از متون متحرک و کاراکترهای متحرک استفاده کنید تا به افراد کمک کنید تا از محصولات دیجیتال شما بیشترین لذت ممکن را ببرند.
یک ابزار کارآمد برای آسایش روانی مخاطب
ما انسانها عمدتاً زمانی احساس آرامش میکنیم که بهخوبی آگاه باشیم و بهوضوح بفهمیم که در اطرافمان چه میگذرد. به همین دلیل، استفاده از موشنگرافیک در محصولات دیجیتال میتواند تجربه کاربری را بهبود ببخشد و کاربران را در مورد پیشرفت فرایندها در یک مسیر آگاه کند. انیمیشن در UX به افراد کمک میکند تا احساس کنند کنترل بیشتری بر فرایند دارند و میتوانند نتایج را پیشبینی کنند.
این اشارۀ روانشناختی در سطح ناخودآگاه کار میکند و به کاربران اجازه میدهد تا با برند شما احساس راحتی عاطفی کنند و رضایت کلی داشته باشند. البته ممکن است این موضوع از نظر شما چندان مهم به نظر نرسد. بااینحال، بیایید به کاربردهای مرتبط با تراکنشهای مالی، بانکداری، کنترلهای هوشمند، اتوماسیون فرایندهای سازمانی و اداری و… فکر کنید. حالا میبینید که کاربران در این موارد چقدر نیاز به تلطیف عاطفی و روانی در فضای دیجیتال دارند.
کاربرانی که مسئول مدیریت فرایندهای مهم هستند، از شما برای افزودن انیمیشنهایی که اطلاعات بیشتری را در اختیار آنها قرار میدهد تشکر میکنند. موقعیتهای زیادی وجود دارد که نظارت بر پیشرفت یک فرایند خاص میتواند برای موفقیت اپلیکیشن حیاتی باشد.
تحریک روحیه و وفاداری کاربران دیجیتال
برای تحریک روحیۀ مثبت و وفاداری کاربران دیجیتال، هیچ راز بزرگی وجود ندارد. ما به برندهایی که به ما سرگرمی ارائه میدهند وفادار هستیم. همین مدل را میتوان برای طراحی تجربه کاربری اعمال کرد. انیمیشن یک ابزار عالی برای گنجاندن سرگرمی و طنز در تجربه کاربری است. از متنهای کمیک متحرک و میکرو انیمیشنهای جالب در منوی برنامه گرفته تا قهرمانان متحرک خندهدار … ایدههای زیادی در مورد چگونگی خنداندن مردم وجود دارد.
هیچ چیز برای ایجاد وفاداری کاربران بهتر از لبخند زدن آنها نیست. انیمیشن میتواند رضایت بیشتری را برای کاربر ایجاد کند و از این طریق، برند شما را در ذهن مخاطب ماندگارتر کند. میتوانید از تصاویر خندهدار، جوکها و استعارههای بصری در مراحل مختلف تجربه کاربری استفاده کنید تا تعامل و وفاداری بیشتری به سمت برند خود جلب کنید.
هنگامی که شخصی برای اولینبار از یک اپلیکیشن استفاده میکند، ممکن است درک نحوۀ پیمایش در آن یا یافتن برخی ویژگیها دشوار باشد. طنزهای بصری در چنین مواقعی کمک زیادی به تلطیف روانی کاربر میکند.
یکی از دلایل اصلی مؤثر بودن موشنگرافیک شوخطبعانه، این است که توجه مخاطب را از همان ابتدا به خود جلب میکند. این نوع تصاویر متحرک تجربه بسیار جذابی را در اختیار بیننده قرار میدهند. مخصوصاً وقتی صداگذاری شوند و با جلوههای صوتی و موسیقی پسزمینه، بسیار زندهتر و بانشاطتر به نظر برسند.
این فرمت جذاب، باعث میشود که توجه بازدیدکنندگان سایت، از مخاطبان عام گرفته تا مخاطبان خاص، به محتوای شما جلب شود. اکثر این موشنگرافیکها از یک قالب خاص برای خلق یک پیام تأثیرگذار استفاده میکنند: «مشکل – راهحل»!
باتوجهبه این فرمت، ویدئو ابتدا مشکلی را که مخاطب هدف با آن مواجه است را معمولاً بهصورت اغراقآمیز توضیح میدهد و سپس راه حلی برای این مشکل ارائه میدهد. میتوانید از این قالب برای ارائه مزایای محصول یا خدمات خود و همچنین ایجاد یک تصور مثبت نسبت به برند خود استفاده کنید.
استفاده از مشکلی که بیننده بهاحتمال زیاد با آن مواجه میشود، باعث میشود به انیمیشن توجه کند و مشتاقانه ببیند در نهایت چه اتفاقی میافتد. حالا در این موقعیت زمانی، ارائه محصول یا خدمات شما بهعنوان یک راهحل بلافاصله او را مشتاق میکند تا درباره محصول یا خدمات بیشتر بداند تا مشکلش را حل کند.
جمعبندی
در این مقاله دیدیم که در دهههای گذشته، موشن گرافیک به عنوان بخشی ضروری از هر پروژۀ سمعی و بصری ظاهر شده است. همچنین با بزرگان این عرصه و سیر تاریخی تکامل این سبک ویدئویی آشنا شدیم. عناصر مختلف موشنگرافیک امروزه در انواع بسترها مانند گرافیک اپلیکیشن موبایل، تیتراژ فیلم، انیمیشن، UX / UI و دیگر ابزارهای بازاریابی به کار میروند
سوالات پر تکرار
این سبک هنری برای قصهگویی از ترکیبات متحرک بصری استفاده میکند. در این راستا، موشنگرافیک عناصری را از هنرهای دیگر مانند عکاسی، تصویرگری، تایپوگرافی و موارد دیگر وام میگیرد. به عبارت دیگر، کاراکترها و زمینههای موجود در این ویدئوها بهگونهای خاص حرکت میکنند، تعامل میکنند و تغییر شکل میدهند تا داستانی را بیان کنند یا یکروند را توضیح دهند.
موشنگرافیکها جایگزین جذابی برای خواندن مقالات خستهکننده و اسلایدهای پاورپوینت هستند. این سبک ویدئویی میتواند روابط پیچیدهای را به شکلی جذاب به نمایش بگذارد. دادهها را برای مخاطب قابل تجسم کند و روایتها را به روشی انتقال دهد که بسترهای دیگر نمیتوانند.
اصطلاح «گرافیک حرکتی» برای اولینبار توسط انیماتور معروف “جان ویتنی” استفاده شد. او در سال 1960 برای ایجاد سکانسهای آغازین فیلمهای متحرک و تلویزیونی، شرکت Motion Graphics را تأسیس کرد. یکی از مشهورترین کارهای او انیمیشن آغازین فیلم سرگیجه اثر آلفرد هیچکاک بود که در سال 1958 با همکاری سائول باس ساخته شد.
اگرچه او به عنوان طراح گرافیک آثاری بهیادماندنی دارد؛ اما در اصل آثار او در ساخت تیتراژ فیلم و طراحی پوستر باعث برجسته شدن وی شد. طراحیهای او اگرچه ساده بود، اما به طور موثری روح فیلمها را در بر میگرفت. برخی از سکانسهای آغازین ساخته شده توسط او عبارتاند از
- مرد با بازوی طلایی 1955
- روانی 1960
- رفقای خوب 1990
- کازینو 1995
امروزه یک طراح موشنگرافیک، معمولاً در حوزۀ طراحی گرافیک آکادمیک آموزش دیده یا از زمینههایی مانند فیلم و انیمیشن آمده است. داشتن دانش در مورد رنگ، تایپوگرافی، تصویر و صدا برای تبدیل شدن به یک آرتیست موشنگرافیک کاملاً ضروری است. همچنین داشتن دقت و حوصلۀ بالا در کنار یادگیری نرمافزارهای مرتبط، از معیارهای لازم است.